با ساجد درعروسی یکی از اهالی روستا آشنا شدم؛ مهندس عمرانی که تجربه هرکاری جز تخصص اصلی خودش از جمله جمعآوری علوفه برای دام، خرماچینی، مکانیکی و… را داشت. ساجد میگفت «میدونستی اینجا دخترها، فردای عروسیشون سی مثقال طلایی که بابت مهریه گرفتن رو به شوهرشون میدن تا باهاش یه نیسان بخره و بزنه به دل کوه؟
دیدگاهها